چه سخت است دل کندن و دور شدن از تو
و چه غم انگیز است جدا شدن از سالهای سال
با تو بودن و با تو در هوای بی صدای زمان
نفس کشیدن و عادت کردن
و پیوند زدن اشکها و لبخندها
داشتن ها و نداشتن ها و چه رنج آور است
گذر از تو و ماندن بی تو در سکوت بهت زده ی قلم
ولی زندگی جاری است همچون آبشارهاری پاک و زلال
و ادامه دارد حرکت در واژه ی غریب بودن؟
که همه امان مدتی داریم؟ عمری کوتا یا بلند
جانی زیاد یا کم و فرصتی اندک یا بزرگ
پس صبوری میکنم و با تلاشم خاطراتت را در ذهنم
جاری میسازم تا هم تو بمانی و هم من در این روزگار
سخت که زود فراموش میشویم و محو میگردیم
از نگاه اهالی ی شهر.....
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: